ترس از ازدواج

ساخت وبلاگ

بازم طبق معمول هر روز صبح اومدم به جوجه هام دون بدم ولی یه مسیله فکرمو.درگیر کرده،نمیدونم چیکار کنم،نمیدوم چرا من به شدت از ازدواج وحشت دارم،ترس نیست وحشته،مامان میگه تو از تعهد دادن میترسی،ولی واقعا اینطور نیس،من به خاطر تمام حرفهایی که میشنوم که آ دمها چه نامردیهایی که در حق همدیگه نمیکنن که واقعا حای واسم قابل هضم نیس چطور میتونن اینطوری با هم رفتار کنن،چطور میتونن زیر یه سقف با هم زندگی کنن بدون عشق و....،میترسم،به خودم میگم مریم توکل کن به خدا،ایشالله خدا هم آ دم خوب سر راهت قرار میده،ولی وقتی حتی حرفش میاد وحشت کل وجودمو میگیره،شاید اگه ایران نبودم هیچ وقت ازدواج نمیکردم،ولی میدونم آ دم رابطه های آ بکی الان نیستم،خوب میمونه ازدواح که اینم از شرایط موجود فاکتور بگیرم،ترسش مثل خوره تو جونمه،چیکار کنم؟فک میکنم فقط بهتره آ روم باشی،به خودت مسلط باشی و واقعا پناه ببری به خدا.خدایا پناه میبرم به خودت.

[ دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۶ ] [ 10:17 ] [ بهارنارنج ] [ ]

بچه های خوشگلم...
ما را در سایت بچه های خوشگلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbaharnaranjemahtabi2 بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 17:25